من از شب می ترسم من از شب از هجوم افکار سیاه می ترسم فکر هایی که در تمام آنها، جایی منتظر تو هستم پشت میز آن کافه خلوت قدیمی پشت پرده ملتهب اتاقم پشت در خانه ای که انگار هیچکس در آن نیست روی آن نیمکت چوبی که در خوابم شکسته ست کنار نرده های آن طرف خیابان فکرهایی که در آن صدای بوق تلفن می پیچد صدای بیقراری کسی که زنگ می زند صدای بی تفاوتی کسی که گوشی را بر نمی دارد صدای سکوت فکر هایی که در آن، یکی سرش گرم است یکی می خندد یکی سفر می کند یکی آن دیگری تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 12:50